ضربه سنگین
اولین ضربه ی زندگیمو وقتی خوردم :
که از راه رسیدم و دیدم………….
مامان بزرگم داره با ادکلنی که داییم از انگلیس آورده پشه میکشه !
.
.
.
الان فهمیدید داییم انگلیس زندگی میکنه یا واضح تر بگم ؟؟؟
- ۰ نظر
- ۲۷ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۴۳
اولین ضربه ی زندگیمو وقتی خوردم :
که از راه رسیدم و دیدم………….
مامان بزرگم داره با ادکلنی که داییم از انگلیس آورده پشه میکشه !
.
.
.
الان فهمیدید داییم انگلیس زندگی میکنه یا واضح تر بگم ؟؟؟
کم کم داریم به ایام هجوم پشه ها نزدیک می شیم، چقدر هم بزرگ شدن ماشالا تو این چند وقت
دیشب خسته بودم وسط هال ولو شدم ، خوابم برد، نصف شبی یه لحظه احساس کردم نفسم بالا نمیاد و دارم خفه میشم، جد و آبادم اومد جلو چشم!! افتادم به سرفه کردن و نفس نفس زدن، قشنگ اینقد سرفه کردم که بنفش شدم! یکم که تونستم نفس بکشم تو اون تاریکی نگا بالا سرم کردم، دیدم بابام وایساده داره هر هر میخنده!!همینجوری، مات و خواب زده پرسیدم چیه؟!؟ چی شده؟؟ با خنده و خیلی ریلکس گفت:هیچی ندیدمت، پام رفت رو گردنت، بخواب بخواب!!!
فک و فامیله ما داریم......
هرچه سردتر با من رفتار کرد بیشتر از قبل به او وابسته شدم
کولر خونمون رو میگم
وگرنه منو چه به پستای عاشقانه...!!!
امید به زندگى در بین افرادى که تو یخچالشون الویه دارن دو برابر افراد عادیه ،
اونایى که نوشابه هم داشته باشن که اصلا میل به جاودانگى پیدا میکنن …
ﻣﻦ ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ ﺳﻠﻮﻻﯼ ﻣﻐﺰﻡ ﺑﻪ ﺟﺎی ﺧﺎﮐﺴﺘﺮﯼ ، ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯾﻪ !
ﺍﯾﻨﻮ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎی ﻣﻬﻢ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﺭﺍﺣﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪ !